کد مطلب:122441 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:255

بردباری امام حسن
هر یك از ائمه با یكی از اوصاف باارزش توصیف می شوند و امام حسن (ع) از بین آن همه اوصاف حمیده اش، با حلم توصیف می شود. به طوری كه «الحلم الحسنیة» از مشهورترین اوصاف این بزرگوار و مثلی معروف است.

مردی از اهل شام كه مغز او با تلقینات منافقانه ی بنی امیه مسموم شده بود و عداوت حسن مجتبی را در دل پرورانده بود، وارد مدینه شد. امام مجتبی (ع) را ملاقات كرد و نتوانست خود را



[ صفحه 140]



نگه دارد و امام را لعن كرد و پیوسته و بی امان به حضرت ناسزا می گفت. امام چیزی نفرمود تا وقتی كه مرد شامی خشم خود را كاملا خالی كرد.

امام كه به گمراهی او پی برده بود، در حالی كه سوار اسب بود، با تواضع تمام خم شد و به او سلام كرد و فرمود: ای شیخ! گمان می كنم كه تو در این شهر غریبی و گویا حقیقت بر تو مشتبه شده. اگر از من رضایت می طلبی من تو را می بخشم و اگر خواسته ای داری و به چیزی محتاج هستی بگو. اگر پیاده ای به تو مركب می دهم و اگر گرسنه ای سیرت می كنم و اگر عریان باشی به تو لباس می دهم و هر چند روز كه در مدینه هستی، اگر در خانه ی ما مهمان باشی، با كمال میل پذیرای تو هستم، چون منزل ما وسیع و گسترده است.

مرد شامی از شنیدن این سخنان چنان متأثر شد و قهرا گریه كرد. سپس گفت: گواهی می دهم [1] كه تو در روی زمین خلیفه ای، خدا می داند رسالت خود را در كجا قرار دهد. شگفتا كه پدرت مبغوضترین خلق نزد من بود، ولی هم اكنون محبوبترین خلق خداست.

سپس مرد شامی وسائل خویش را به خانه ی امام حسن (ع) آورد و تا در مدینه بود مهمان حضرتش بود. سرانجام به حقانیت اهل بیت اعتقاد كامل یافت. [2] .


[1] اشهد انك خليفة الله في ارضه. الله يعلم حيث يجعل رسالته. كنت انت و ابوك ابغض خلق الله الي و الأن أنت احب خلق الله الي.

[2] منتهي الآمال، زندگاني امام حسن، و مناقب، ج 4، ص 19.